داستان گنجشک و خدا (زود قضاوت نکنیم)

ساخت وبلاگ

 گنجشک به خدا گفت:لانه ی کوچکی داشتم،آرامگاه خستگی ام وسر پناه بی کسی ام بود.

 

طوفان تو آن را از من گرفت کجای دنیای تو را گرفته بودم؟؟؟

خدا گفت:ماری در کمین لانه ات بود و تو در خواب بودی ، باد را گفتم لانه ات را واژگون کند و تو از کمین مار پر گشودی . چه بسیار بلاها که از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام برخواستی.

نمکستان...
ما را در سایت نمکستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahdi namakestan بازدید : 605 تاريخ : شنبه 9 شهريور 1392 ساعت: 2 AM